اسم من “متفاوت” است. من رنگوارنگم. پاهایم بزرگاند. دوست دارم بستنی یخی موزی بخورم، آن هم وقتی روی کلهام ایستادهام.
دوستانم مرا مسخره میکنند و من هم حسابی دلخور میشوم. مادرم به من میگوید که دست انداختن دیگران درست نیست. من متوجه می شوم که خندیدن با دیگران خوب است ولی خندیدن به دیگران (دست انداختن دیگران) آنها میرنجاند. من یاد میگیرم که در مقابل این افراد چه رفتاری از خودم نشان دهم.
دیویی :
دا305/23ک839م 1395