امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
رایگان
نظر شما چیست؟
ماندم سر قرار و دلم بی قرار بود

چشمم به رفت و آمد کند قطار بود

این ایستگاه پیر به پایم نشسته چون

فهمیده بود مقصد ما انتظار بود

بر قبرهای بی کسی خود گریستم

آن روز اولی که دلم تازه کار بود

کم کم به باورم گره ی کور می زدند

دیگر پناهگاه من، آغوش دار بود...
کتابشناسی ملی :
4870097
شابک :
‏‫‬‭978-600-03-1705-8
سال نشر :
1396
صفحات کتاب :
110
کنگره :
‏‫PIR۸۲۰۳‭‬ ‭/‮ح‬۹۵۳۳‏‫‭‮الف‬۴ ۱۳۹۶
دیویی :
‏‫‬‭۸‮فا‬۱/۶۲

کتاب های مشابه از خودت بگو