امتیاز
5 / 5.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
15,000
نظر شما چیست؟
کتاب تنهایی به خاطر عشق نوشته ی هانری آردل، داستان دخترکی زیبا و ثروتمند را روایت می کند که به دلیل مرگ پدرش و ورشکستگی به عنوان معلم سرخانه در خانه یک دوک شروع به تدریس می کند و در ادامه با پیش آمدن ماجراهایی، جذابیت این رمان فرانسوی دوچندان خواهد شد.

هانری آردل (Henri Ardel) نویسنده کتاب تنهایی به خاطر عشق (Seule) با نام مستعار برت آبراهام در چهارم ژوئن 1863 در شهر پاریس متولد شد. او نویسنده رمان های احساسی زنانه است که همچون بسیاری از نویسندگان معاصر خود از نام مستعار مردانه مثل لئودارتی استفاده می کرد. هانری آردل یک نویسنده کاتولیک و اهل فکر و اندیشه بود. او در سال 1934 جایزه ی «پری مونتیون» را به خاطر نگارش کتابش به نام «قلب شکاک» به دست آورد.

در بخشی از کتاب تنهایی به خاطر عشق می خوانیم:

وقتی که ژیسلن به خانه مادام دو پوئی بئن رسید، هنوز دلواپس و نگران بود اما مطمئن بود که در آن جا این بانوی محترم او را به عنوان یک دوست می پذیرد، دوستی که به سال ها پیش زمانی که ژیسلن دختربچه ای بیش نبود برمی گشت. مسیو دو پوئی بئن فرماندار شهری بود که مسیو دو وورژ فرماندهی پادگانش را به عهده داشت. از زمان مرگ پدرش این بانو محبت های زیادی به او کرده بود. اگرچه ژیسلن تصمیم گرفته بود که خود را به کسی تحمیل نکند، ولی بعد از ترک شهر نانسی با آغوش باز مهمان نوازی دوست قدیمی اش را که اکنون ساکن پاریس بود به جان و دل خریده بود.

ژیسلن پس از ورود به خانه ی دوستش از خدمتکار پرسید:

- آیا خانم کسی رو به حضور می پذیرن؟

- بله، لطفاً چند لحظه صبر کنید تا خانم رو در جریان بذارم.

سپس ژیسلن را به سالن کوچکی راهنمایی کرد که او بارها به همراه پدرش در طول اقامتشان در پاریس به آن جا آمده بود، مکانی که در آن جا خود را بانویی محترم چیزی که آرزوی هر زنی بود می دید. در آینه ای که به دیوار آویزان بود تصویر خود را دید. در گذشته در همین آینه تصویری از یک دختر جوان خوشحال و خوشبخت می دید، اما اکنون آینه شبح تاریکی از نیمرخش را منعکس می کرد. خدایا! چقدر گذشته برایش دور می نمود!

- ژیسلن، دختر عزیزم، خیلی خوش اومدی! حالت چطوره؟

چنان جذبه ی دلپذیری در کلام مادام احساس می شد که به یکباره احساس آرامش دلپذیری به دختر جوان دست داد و قطرات اشک از چشمانش جاری شد. او درحالی که سعی داشت ناراحتی اش را پنهان کند با صدای آهسته پاسخ داد:

- حالم چطوره، دوست عزیز. مثل غریقی هستم که دیگه چیزی برای از دست دادن نداره.

- ژیسلن بیچاره، می دونم که سختی و مرارت های زیادی متحمل شدی.

- خواهش می کنم بدبختی ها مو به یادم نیارین، الآن من به دلگرمی احتیاج دارم. برای ادامه ی حیات باید بی احساس باشم، به خصوص اینکه نباید به آینده ام چشم بدوزم، چون در حال حاضر فکرش گیجم می کنه.
صفحات کتاب :
230
کنگره :
PQ۲۶۰۱‭ /ر۴‭‬‏‫‬‭ت۹ ۱۳۹۵
دیویی :
۸۴۳/۹۱۲
کتابشناسی ملی :
4202154
شابک :
978-600-96302-1-9
سال نشر :
1395

کتاب های مشابه تنهایی به خاطر عشق