امتیاز
5 / 5.0
خرید
65,000
15%
55,250

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب روزگار عمار

کتاب روزگار عمار، اثر مجید ملامحمدی؛ با قلمی روان و شیوا اتفاقات و حوادث زندگی عمار را روایت می‌کند و شخصیت‌های سیاه و سفید آن زمان را به تصویر می‌کشد. عمار از صحابه پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) بوده که در زمان زندگی‌اش به عنوان یکی از شاخص‌های شناخت حق از باطل معرفی شد.

گزیده کتاب روزگار عمار

امام علی در مسجد بصره بر منبر رفت و به شیوایی، هر آنچه باید درباره جنگ جمل و فریب خوردگان سپاه دشمن می‌گفت، بیان کرد. سپس از منبر پایین آمد و دو رکعت نماز خواند. بعد از نماز، دورتادور او جمع شدیم. مولایمان نگاهی به عمار کرد. از او خواست همراه عبدالرحمان  بن  حَسَل نزد طلحه و زبیر برود و درباره حرف‌هایی که بالای منبر زده با آن‌ها گفت‌وگو کند.
طلحه و زبیر از پیش قدمان بیعت با مولایمان بودند و اکنون به خاطر دنیاطلبی و ریاست، از بزرگان بیعت شکن به شمار می‌آمدند. آن جمع انبوه همراه‌شان هم بیشتر به تحریک این دو، پا به عرصه جنگ با امام علی گذاشته بودند. زبیر پسر عمه مولای‌مان بود و با او سال‌ها سابقه دوستی داشت. عمار و عبدالرحمان بی‌معطلی به جایگاه طلحه و زبیر در نزدیکی سپاه امام علی رفتند. گفت‌وگوی کوتاهی بین آن‌ها رد و بدل شد، سپس طلحه و زبیر همراه‌شان نزد مولای‌مان آمدند. آن دو گفتند: «ای علی! ما در دو مورد با تو سخن داریم: اول اینکه با تو بیعت کردیم تا با ما نیز در امر رهبری و خلافت مشورت کنی. دوم اینکه حقوق ماهیانه ما از بیت المال، بیشتر از دیگران باشد.»
آن دو همیشه بر ما و دیگر مسلمانان و حتی عمار و مالک فخر می‌فروختند و خود را بالاتر می‌دانستند؛ هم به خاطر پیشینه خود از نظر نسبت و بزرگی‌شان در میان عرب، هم به سبب ثروت و زندگی اشرافی‌شان. 
امام با حرف‌های متین و مستدلی سعی در راضی ساختن طلحه و زبیر کرد اما آن‌ها به لجاجت خود ادامه دادند، بی‌پروا با امام سخن گفتند و زیر بار حرف‌هایش نرفتند. عمار و چند نفر دیگر نیز وارد بحث شدند. عمار، متین و آرام از آن دو خواست تا به سخنان ولی خدا تن دهند و خود را به هلاکت نیندازند. آن‌ها با خشم برخاستند و بی‌هیچ نتیجه‌ای از محضر مولای‌مان رفتند.
روزگار بدی بود. فتنه‌ها از هر سو بر ما هجوم می‌آوردند. مولای‌مان تنها بود و غریبانه با ما حرف می‌زد. عرب جاهلی چه زود همه آن توصیه‌هایی را که از پیامبرمان در خاطر داشت، به باد نسیان و جهل و لجاجت داده بود.. .

شابک :
978-964-973-631-0
سال نشر :
1398
صفحات کتاب :
145
کنگره :
‏‫‬‭‬‭BP34/5
دیویی :
297/942
کتابشناسی ملی :
5933824

کتاب های مشابه روزگار عمار