نظر شما چیست؟
عدنان غریفی:
... خَمِش‌هایی که معیدی‌ها برای سبک کردن فشار و حفظ تعادل بار،‌ به کمر خود می‌دهند، نظمی یکنواخت به تن آن‌ها می‌دهد؛ با آن گردن‌های بلند صاف ‌که برای سبک کردن وزن بار روی سر، ‌به‌هنگام راه رفتن خَمِش‌های موزون می‌یابند؛ با آن حرکات پُرعشوه‌ی دست‌آزاد که به‌شکل کلید سُل خمیده شده‌اند، و چنان چون چوبه‌ی رهبری،‌ به ارکستر تن آن‌ها فرمان هم‌آهنگی می‌دهد؛ دستی که شبیه حرکات دست رقاصه‌های عرب پیچ‌وتاب می‌خورد...


... سر راهم به دکه ی بابا، زن های عرب را می دیدم که توی یک ردیف دراز همین طور روی زمین نشسته بودند و زنبیل های بزرگشان را که پر از جنس های جورواجور بود جلوشان گذاشته بودند و خیلی چیزها می فروختند: قوطه و پارچه ی عبایی و پارچه های دیگر و صابون لوکس و صابون ثریا و عطر و انواع «عصیر »ها و خیلی چیزهای دیگر. آن موقع ها بازار شهر ما پر بود از جنس هایی که از عراق می آوردند. من خودم مرتب می دیدم که از آن طرف شط بلم های پر از جنس می آمدند و این جور چیزها را می آوردند. هیچ کس هم جلو آن ها را نمی گرفت. نه گمرک، نه پلیس مرزی. این حرف ها بعدها پیش آمد...
صفحات کتاب :
216
کنگره :
‫‭PIR8152‭‬‭‬ /ر97‫‬‭س8 1390
دیویی :
‫‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
2391803
شابک :
‫‭9789642436705‬
سال نشر :
1390

کتاب های مشابه سکه ها