امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
2,500
نظر شما چیست؟
کتاب پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند، اثر لوییز سپول ودا، شرح زندگی و ماجراهای پیرمردی به نام آنتونیو است که در جنگل های آمازون در روستایی دور افتاده زندگی می کند.

کتاب پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند (the old man who read love stories)، داستان زندگی پیرمردی است که پس از فوت همسرش، تصمیم می گیرد با سواد شود؛ از این رو از دکتر می خواهد تا برایش کتاب هایی بیاورد که بخواند. دندانپزشک برای او رمان های عاشقانه می آورد. در این میان، سکوت و آرامش زندگی در روستا را حمله ی پلنگی به یکی، دو خارجی سفید پوست برهم می ریزد. شهردار برای یافتن پلنگ، گروه جست و جو تشکیل می دهد و از آنتونیو می خواهد که به این گروه بپیوندد. این رمان شرح تعقیب پلنگ و در هم آمیختن خاطرات گذشته ی آنتونیو به شیوه ی ملموس «رئالیسم جادویی» است.

رمان پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند، نوشته ای است در ستایش هماهنگی با طبیعت و زندگی در کنار طبیعت نه علیه طبیعت. رمانی است در ستایش عشق میان انسان ها و دیگر ساکنان زمین ؛ درختان و حیوانات که به اندازه ی انسان حق زیستن بر این کره خاکی دارند.

این داستان عاشقانه احساسی نیست، در واقع اصلا نمی توان آن را در دسته داستان های عاشقانه قرار داد بلکه شاید بتوان گفت که داستان ساده و روتین از زندگی در آمازون است.

لوئیز سپول ودا (Luis Sepulveda)، نویسنده معروف و توانمند اهل شیلی است که در ۱۹۴۵ متولد شد. در سال ۱۹۷۵ از شیلی تبعید شد، که همین تبعید او را به سمت کار برای یونسکو در جنگل های آمازون سوق داد. سپول ودا نویسنده، نمایشنامه­ نویس و روزنامه ­نگار است و کتاب پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند، در واقع قسمتی از تجربیات او در آمازون است.

در بخشی از کتاب پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند می خوانیم:

آنتونیو خوزه بولیوار به کاندیدای انتخاب شده از قبل رأی داد و برای پاداش در انجام وظیفه خود، یک بطری آب انگور دریافت کرد. او توانست بخواند. این مهم ترین کشف در همه زندگی او بود. می توانست بخواند. او پادزهری برای سم مهلک پیری در اختیار داشت، ولی هیچ چیز برای خواندن نداشت.

شهردار برخلاف میل درونی خود به او اجازه داد روزنامه های روزانه را که برای خودنمایی و نشان دادن ارتباط انکارناپذیر خود با قدرت مرکزی ذخیره کرده بود، قرض بگیرد. ولی به نظر آنتونیو خوزه بولیوار روزنامه ها چندان جالب نبودند.

آن ها فتوکپی هایی از نطق های ایراد شده در کنگره بودند که در یکی از آن ها عالی جناب بوکارام، نطق می کرد، یا مقاله دیگری که در جزییات این موضوع بود که چه گونه عالی جناب آرتمیوماتلونا بهترین دوست خود را بی سبب با بیست ضربه چاقو به هلاکت رسانده است. یا اخبار روز از طرفداران تیم مانتا که به سبب این که داور فوتبال را در استادیوم اخته کرده اند، شکایت می کرد. به نظر او برای یک خواننده به هیچ وجه این رخدادها که در دنیایی بسیار دور اتفاق افتاده بودند بدون نقطه عطفی که آن ها را خواندنی تر کند و همین طور نشانه هایی که آن ها را قابل تصور نماید، جالب نبود.
صفحات کتاب :
141
کنگره :
PQ8498/23/پ9‏‫‬‮‭پ9 1382
دیویی :
863/64
کتابشناسی ملی :
م‌81-25803
شابک :
964-374-007-2
سال نشر :
1382

کتاب های مشابه پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند